#داستان_کوتاه_پندآموز

درعلفزاری سه گاو بزرگ که یکی سیاه و دیگری سفید و سومی سرخ بود با هم درکمال اتحاد می‌ چریدند و زندگی میکردند.
درآن علفزار شیری وجود داشت که قدرت حمله به آن سه گاو نر بزرگ را نداشت، تا اینکه نقشه ی ایجاد تفرقه بین آنها را کشید.
نخست به گاو سیاه و سرخ گفت: کسی نمی تواند از حال ما در این علفزار خرم مطلع شود مگر از ناحیهٔ گاو سفید زیرا سفیدی رنگ او از دور پیداست ولی رنگ من مانند رنگ شما تیره و پنهان است، اگر بگذارید، به او حمله کنم و او را بخورم تا خطری متوجه ما نشود.

ادامه مطلب

کاش دنیا مثل قدیما بود...

#راز_مثلها

قصه نوه و پدر بزرگ

#راز_مثلها 2

#داستان_کوتاه_پندآموز

#داستان_زیبای_موش_و_شتر

راز مثلها 3

گاو ,رنگ ,سیاه ,حمله ,علفزار ,سرخ ,سیاه و ,سه گاو ,داستان کوتاه ,زیرا سفیدی ,سفیدی رنگ

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مجله دانشجویی برنامه ریزی . دنیای وحشت فروش قانونی فیلم های روز سینما وب شاهزاده جادویی وینکسی پاورپوینت کتاب حرکت شناسی دکتر ابوالفضل فراهانی صدای سکوت انقلاب فرهنگی افلاکیان نوشته های روزانه من