گل فروش سر کوچه می گفت:

ما بچه بودیم .
بابام یخ فروش بود گاهی درآمد داشت گاهی هم نداشت .
گاهی نونمون خشک بود گاهی چرب
شاید ماهی یکبار هم غذای آنچنانی نمیخوردیم.
نون و پنیر و سبزی گاهی نون خالی.
اما چشممون گشنه نبود.

یه دایی داشتم اون زمان کارمند دولت بود .

ادامه مطلب

کاش دنیا مثل قدیما بود...

#راز_مثلها

قصه نوه و پدر بزرگ

#راز_مثلها 2

#داستان_کوتاه_پندآموز

#داستان_زیبای_موش_و_شتر

راز مثلها 3

گاهی ,هم ,نون ,یه ,دایی ,داشتم ,بود گاهی ,چشممون گشنه ,اما چشممون ,گشنه نبود ,خالی اما

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

آموزش آشپزی تلنگر ثانیه ها دنیای ابتدایی محققین مجمع منہاج الصادقین روندو عــمــــران چهـــار مطالب اینترنتی seven01 سرشار مطالب اینترنتی مطالب اینترنتی